سلام....ببخشید....میرید حرم؟...بله...سریع سوار شو که دارم حرکت میکنم...بالاخره سوار شدم....حرکت به سوی حرم عشق...چه لذت بخش بود...توی فکر و رویای خودم بودم،تو فکر حرم و عشق و صفا که یدفعه با صدای کنار دستیم به خودم اومدم....با پای شکسته شروع کرد به گفتن:یه پیکان دارم مدل 75 ،دومیلیون هم نمی ارزه،رفتم بیمه اش کنم گفتن یک و نیم باید جریمه بدی....آخه چرا پول زور؟ماشین خودمه دوست داشتم بیمه نکنم ، اگرم خسارت بهم وارد می شد خودم تحملش میکردم،به هیچکس هم ربطی نداره که بیمه نکردم!!!مثل این پام میمونه،اگه گچ نگیرم خودم درد میکشم دیگه چه ربطی به دیگران داره؟بعد ادامه داد که:کارمند آموزش و پرورشم،سرایدار یک مدرسه، قرار شد معوقه هامون رو بدن اما هنوز ندادن،آخه این چندر غاز چیه که میخوان...... !!!؟؟؟، بنده خدا دید قیافه ام به روحانیون میخوره .....وشایدم مسئولها!!!اومد کنارمو ناراحتی هاشو خالی کرد.....منم به رسم وظیفه و مردانگی حرفش را انتقال دادم....امیدوارم آنها که باید کاری کنند در خواب خرگوشی نباشند!!!
91/6/27::: 1:43 صبح |
مجاهد
نظر با صلوات